۱۳۸۷-۰۵-۰۱

زنان برجسته تاریخ دیانت بهائی: می بولز (ماکسول)

می و مری ماکسول می ماکسول به همراه دخترش مری (روحیه خانم)

زنان برجسته تاریخ دیانت بهائی: می بولز (ماکسول)


" در این کور عظیم، نسائی مبعوث شدند که فارِس میدان ایقان گردیدند و دلیران عرصهء اطمینان، این از خصائص این ظهور اعظم است و از مواهب جلیل اکبر..." (حضرت عبدالبهاء)

خانم می بولز (May Bolles)
اولین مومن به امر بهائی در اروپا


"سوفَ یُؤَیّدُکَ عَلی امرٍ یَغبِطُکِ بِه مَلَکات الدُنیا علی ممرّ الدُّهور و الاَعصار" (ترجمه: در آینده مؤید به امری خواهی شد که ملکه های دنیا در مرور دهر ها و اعصار، به تو غبطه خواهند خورد.- حضرت عبدالبهاء)

در 14 ژانویه 1870 در انگلوود نیوجرسی در خانواده ای آمریکایی دختری به دنیا آمد که نامش را " مِی" گذاردند و مقدّر بود اول مومن امر بهائی در قاره اروپا باشد و به لقب "حوّاری" حضرت عبدالبهاء معروف گردد.

می که از طفولیت دارای مواهب خدا داد حُسن اخلاق و سرشت پاک بود، در سن 14 سالگی به پاریس سفر کرد و به تحصیل زبان و ادبیات فرانسه پرداخت.

می بولز هنگامی که 11 ساله بود، نور خورشیدی را در خواب دید که بر اثر آن مدت 1 روز چشمانش نابینا بود و بار دیگر در خواب دید که فرشتگان او را با بالهای خویش به فراز آسمان می برند، چون به نقطه ای نورانی رسید، زمین را زیر پای خویش دید که نگین هایی بر آن افشانده شده و کلمه ای بر آنها نقش بسته است. او فقط توانست حرف B و M را بخواند. بعد از بیداری احساس کرد این حروف سرنوشت آینده او را تغییر خواهند داد.

می بولز با مادر و برادرش در پاریس، محیط پر حرارت و دوستان بسیار خوبی داشت. مدتی مریض شد و ضعف مفرطی بر او چیره گشت و به فرموده مرکز میثاق (حضرت عبدالبهاء) قلبش برای انبات بذر حیات، آماده گردید.

در سال 1898 خانم لوییزا مور که بعداً به " لوا" ملقب شد، در راه سفر به درهء نیل همراه خانم هرست و چند نفر دیگر وارد پاریس شدند و از خانوادهء می دیدن نمودند. می بولز در لوا آتش عشق عجیبی مشاهده نمود. پس از تحقیق دانست آنها برای زیارت حضرت عبدالبهاء به ارض اقدس می روند. لذا بعد از تحقیق مختصر با ایمانی کامل و انجذابی بی سابقه همراه ایشان عازم شده، به شرف لقاء فائز گردید و هنگام مراجعت، بیاناتی از لسان مبارک شنیده شد که فرمودند:


" می بولز، قبلاً در حالتی دیگر و اکنون در کیفیتی دیگر است، ناسوتی بود، روحانی گردید. زمینی بود، ُآسمانی شد. از عالم تراب بود، به جهان ربّ الارباب راه یافت."

قیام می بولز به تبلیغ امر بهائی:
می بولز پس از مراجعت به پاریس، یکه و تنها برای استقرار امر مبارک در پاریس کوشید تا آنکه موفق به هدایت نفوس برجسته ای چون "مسیو دریفوس"، اول مومن فرانسه، "ادیت مک کی"، " لورا بارنی" و " اگنس الکساندر" شد. بعد از دو سال جمعیت بهائیان فرانسه به چندین نفر رسید که می بولز به عنوان مبلّغ و معلم روحانی در رأس آنها قرار داشت.

او نفوس مستعده را فقط به یاری مناجات و کلمات مکنونه (از آثار حضرت بهاءالله) که در اختیار او بود و همچنین قوهء بیانی که از آن نصیب داشت، تبلیغ می کرد.

در سال 1901 که معلم بزرگ روحانی، جناب ابوالفضائل به امر حضرت عبدالهاء به فرانسه مسافرت نمود، مدت 1 ماه هر روز به آن فرزندان روحانی، تعالیم آسمانی می آموخت. موهبتی عظیم نصیب آن جمع گردید و موهبت دیگر عشقی بود که می بولز به لوا گتسینگر می ورزید و او را مادر حقیقی خود می دانست.

کشف گوهر انسانی:
یکی دیگر از تأئیدات حیرت انگیز الهی که نصیب می بولز گردید، تبلیغ " توماس بریکول" است. در تابستان 1901 که خانواده می بولز قصد سفر داشتند، حضرت عبدالبهاء فرمودند، می بولز در پاریس بماند. در صورتی که خانواده اش با این امر موافق نبودند، او دستور حضرت عبدالبهاء را اجرا نمود. در همان اوان با جوانی نورانی و لاغر اندام و زیبا روی که چشمانی پر فروغ و صورتی زیبا و ملکوتی داشت، ملاقات کرد. با وجود آنکه در جلسه اول می بولز، ذکری از امر بهائی، به میان نیاورد، روز بعد توماس با هیجانی عظیم به او مراجعه کرد و گفت احساس می کنم مسیح در صفحهء ارض، ساکن است. آن جوان چون کُره نار، مشتعل بود. بعد از صحبتهای امری، پس از 3 روز مومن شد. روز سوم نامه ای تضرع آمیز به حضور حضرت عبدالبهاء فرستاد و در کمال سادگی و استحکام نوشت: " مولای من، به تو ایمان آوردم، مر اببخش. بندهء تو توماس بریکوِل"

ازدواج می بولز:
در ماه می 1902 می بولز با آقای ویلیام ماکسوِل، فارغ التحصیل مدارس صنایع مستظرفه پاریس که مدت 7 ماه بود به شرف ایمان فائز شده بود، ازدواج نمود.

چندی بعد همراه شوهرش به کانادا عزیمت نمود و در مونترآل مقیم شده به نشر نفحات پرداخت و به این بیان مبارک حضرت عبدالبهاء مفتخر گردید:

" تو ذَهَب (طلا) خالص بودی که در بوتهء امتحان افتادی، قیام کن، کمر همت بربند و بر خدمت امر الهی قائم شو و به قوت قلب، به تبلیغ و پیشرفت کلمةالله در نقاط بعیده مشغول شو."

خانم ماکسول در 1909 با شوهر خود به حضور مبارک شتافت و مدت 6 روز مشرّف بود و در آن مدت قلیل، تعالیم آسمانی و روش خدمت آموخت و در اَعتاب مقدسه برای داشتن فرزندی دعا کرد که دعایش مستجاب شد و خداوند در ماه اوت 1910 دختری به او عطا کرد که نامش را " مِری" گذاردند. در جواب عریضه ای که به حضور مبارک فرستاد، به زیارت لوحی مفتخر شد که می فرمایند:

" ای بنت ملکوت، نامه شما رسید، مضامین، شعلهء افروختهء نار محبت الله بود. لهذا سبب سرور گردید، نهایت آرزوی تو حصول مولود بود که در عکّا رجا و التماس نمودی. الحمدلله دعا مستجاب گردید و آرزویت حاصل شد و در گلستان زندگی، گلی در نهایت ملاحت و لطافت، شکفته گشت او را به تربیت الهی تربیت کن تا بهائی حقیقی گردد و به جان بکوش تا از روح القُدُس تولد یابد..."

مری که از طرف حضرت عبدالبهاء به "روحیّه" ملقب شد، با پرورش در دامان مادری چون می ماکسول در ایمان و روحانیت، سرآمد اقران شد و تاج وهّاج اقتران با حضرت ولی امرالله، شوقی افندی را بر سر گذارد و به مقام " اَمَةالبهاء" و ایادی امرالله مفتخر گردید.

خدمات خانم می ماکسول در انتشار دیانت بهائی:
از سال 1916 خانم ماکسول، واسطۀ انتشار الواح حضرت عبدالبهاء در امریکا گردید. وی از آن سال به بعد مسافرت های تبلیغی بسیار به شهر های مهم کانادا کرد و نفوس مهمه ای را در ظل شریعت الله در آورد. در دورۀ ولایت امرالله نیز فصل جدیدی در حیات او مفتوح گردید. به امر حضرت شوقی افندی، به اتفاق همسرش برای تبلیغ امر بهائی به اروپا مهاجرت کرد و مدت 2 سال در شهرهای مهم آلمان، بلژیک و فرانسه به تبلیغ مشغول بود و سپس به آمریکا رفته و در ایالات مختلف آمریکا سیار شد و به خدماتی شایان موفق گردید و نفوس مستعده بسیاری را به ظل امر الهی هدایت نمود.
در سال 1937 به حضور حضرت ولی امرالله مشرّف شده در اعتاب مقدسه دعا نمود که به مقام شهادت نائل گردد. برای آخرین بار دختر نیک اختر خود را که افتخار همسری حضرت شوقی افندی را داشت، ملاقات کرد و در آستان حق گفت: همچنانکه امّ اشرف، فرزندش را در راه خدا داد، من هم دخترم را به آستان الهی تقدیم می کنم و خود برای شهادت حاضرم."

صعود خانم می ماکسول:
خانم ماکسول در سال 1940 برای بار دوم جهت تجدید دیدار یاران و تبلیغ امر بهائی، عازم آمریکای جنوبی و بوینس آیرس شد. بعد از مدت کوتاهی در آن شهر به آشیان ابدی پرواز نمود و به مناسبت خدمات برجسته اش به افتخار لقب شهادت در سبیل امرالله نائل آمد.

خدماتی که خانم ماکسول در انتشار آئین بهائی انجان داد، فراموش نشدنی است و او همیشه معتقد بود که روح انسان در اثر خدمت امر الهی رو به ترقی می رود. بیش از 100 مرتبه به سفرهای تبلیغی مبادرت نمود.حضرت عبدالبهاء دربارۀ او فرمودند:

"می ماکسول، بهائی حقیقی است. نَفَسی بر نیاورد و سخنی بر زبان نراند مگر از برای خدمت امرالله، هر کس مشارالیها را دید، از معاشرت با او خود را در ملکوت ابهی یافت، مصاحبت با او اسباب ترقی روح و سرور آسمانی می گردد."

بر لوحهء سنگ مرقدش در بوینس آیرس قسمتی از بیانات حضرت شوقی افندی حک شده است که ترجمه آن چنین است:

" خدمات پرحرارت و مثمر نیم قرن او در خدمت امری که آنچنان بدان عشق می ورزید و به جهت اشاعه و انتشارش به کمال خلوص و از خود گذشتگی کوشید و حیات خود را فدا نمود، او را شایسته و سزاوار تاج پر افتخار شهادت می نماید."

۱ نظر:

ناشناس گفت...

مقاله بسیار جالبی بود، اگر ممکن است باز هم در مورد زنان بزرگ تاریخ آیین بهائی مطلب بگذارید.
ممنون، سودابه