۱۳۸۷-۰۵-۰۵

از طاهره تا امروز (قسمت اول)

تصویری از زن ایرانی دوره قاجار


از طاهره تا امروز
تاریخچه مختصری دربارۀ نهضت های زنان در ایران از سال 1850 میلادی


نوشته: معصومه پرایس
ترجمه: فرهمند مقبلین

(قسمت اول)

هر گونه تجزیه و تحلیل در خصوص نهضت های بانوان در ایران کار بسیار دشوار و پیچیده ای است و به زمان و فضای کافی و فراوان نیاز دارد. این مقاله بسیار مختصر سعی دارد اطلاعات اساسی و مورد نیاز را عرضه نموده، نمودار واقعی و راستینی از آنچه طی دو قرن اخیر در ایران و رابطه با زنان روی داده است ارائه نماید. باید گفت نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز دگرگونیهای اعتقادی و تغییرات اساسی و عمیق در ایران و شروع نهضت های زنان است که هنوز نیز ادامه دارد.

طاهره اولین زن آزادی خواه تاریخ ایران

اولین شخصیت والا و برجسته در میان زنان ایران، فاطمه، دختر ارشد یکی از رهبران مشهور مذهبی در سال 1814 در قزوین دیده به جان گشود. فاطمه و خواهرش مرضیه در کودکی و نوجوانی از آموزش دقیق مذهبی برخوردار شده و در ادبیات فارسی، صرف و نحو عربی و معارف اسلامی به استادی رسیدند. فاطمه در سن چهارده سالگی با پسر عموی خود (فرززند ملا محمد برغانی، یکی از معروف ترین علمای فرقۀ اصولی) ازدواج نمود. اصولی های بسیار متعصب مدارس مذهبی را در حیطۀ اختیار خود داشتند و با سایر فرق از جمله اخباری و شیخی که طالب اصلاحات و تغییراتی در شئون مذهبی خصوصاً تعدیل نفوذ بی حساب مجتهدین بودند، به شدت مخالفت می کردند. خواهران مزبور با اعمال نفوذ یکی از بستگان به جانب شیخیّه تماس و گرایش یافتند.

در سال 1828 فاطمه و همسرش عازم عراق گشتند تا مطالعات و تحقیقات دینی خود را در نجف و کربلا یعنی همانجایی که بسیاری از علمای شیخی در تبعید به سر می بردند، دنبال کنند. اقامت طولانی فاطمه در عراق موجب شهرت فراوان وی در آنجا گردید و توجه سیّد کاظم رشتی و جانشین او سیّد علی محمد باب را که هرگز موفق به دیدارش نگردید را به خود جلب کرد. نامبرده همچنین در معرض توجه سیاست های اروپایی که در آن زمان در خاور میانه، تاثیر و جریان داشت واقع گردید. اما سرانجام به سید کاظم رشتی گروید که وی را به لقب "قرّةالعین" ملقّب و مفتخر نمود. فاطمه آخر الامر به جنبش بابی پیوست و در شمار رهبران بابیّه قرار گرفت. این اقدام متهوّرانه سبب انفصال و جدایی وی از کلّیه فامیل و منسوبین گردید. بعد از ترک همسر به طور علنی به جنبش بابی پیوست.

از جمله تغییرات و اصلاحاتی که با پیدایش بابیّه به وقوع پیوست، یکی هم نهضت زنان بود. با وجودی که اعمال و رفتار قرّةالعین، کاملاً مذهبی و احترام انگیز بود، حضور وی بدون حجاب در میان جمعی از پیروان باب، موجب خشم همگان حتی عدّه ای از بابیان گردید به طوری که مجبور گشت مرتّباً از جایی به جای دیگر نقل مکان نماید. به هر تقدیر حضور شجاعانه اش در این جنبش، آغاز تأسیس و تشکیل اولین جامعه متحد زنان در ایران گردید.

گردهمآیی های اولیه در منزل بیوۀ سید کاظم رشتی برگزار شده به زودی خبر آن در سراسر کشور انتشار یافت. فاطمه، مرضیّه، خورشید بیگم خانم، مادر و خواهر ملّا حسین بشرویّه، مادر هادی نهری، رستمه اوین عضو زن و رهبر جنبش و خانم سید کاظم رشتی به همه جا سفر کردند، جلسات ملاقاتی بزرگ ترتیب داده و برای فرار و نجات بابیان از زندان به کمک آنان می شتافتند. بسیاری از بانوان دربار نیز از فاطمه که به "طاهره" شهرت یافته بود، جانبداری می کردند. در سال 1848 بعد از قلع و قمع بابیان، اتباع باقیمانده در بدشت، اجتماع نمودند. در این گردهمآیی طاهره نقاب از چهره برگرفت و نهضت آزادی و رهایی زن را رسماً اعلام نمود. کوشش های آزادی خواهانۀ او سبب خشم رهبران مذهبی (شیعه) وقت گردید که به دستگیری و تبعید او منجر شد. بعد از سوءقصد به جان ناصرالدین شاه، وی را در طهران به همراه سایر رهبران بابی در سال 1852 اعدام نمودند. جنبش زنان بابی و بهائی، واقعه ای پر تحرّک و ترّقی خواهانه بود و به نهضت آزادی زنان منتهی گردید. معذالک این گروه به خاطر در اقلیت بودن، موفق نگردید آنطور که شاید و باید از حقوق زنان دفاع نماید، اما اثرات این نهضت در جامعه ایران آن روز به خوبی منعکس گشت.

قتل عام زنان و کودکان بابی موجب حیرت و ناباوری ملّت به طور اعمّ و سبب شگفتی طبقۀ اشراف و زنان تحصیل کرده به طور اخص گردید و از این ماجرا درس ها آموختند. این وقایع مرگبار و این عملیّات وحشتناک برای مدتی در ایران ادامه یافت.

زنان آزادی خواه دربار قاجار

در اواخر نیمه دوم قرن نوزدهم بانوی دلاور دیگری عرض اندام نمود. "تاج السّلطنه" دختر ناصرالدین شاه در خاطرات معروف خود از خفقان سیاسی و اجتماعی حاکم بر ایران به شدت انتقاد نموده، بدون مردود دانستن سلطنت، به وضع اسفبار زنان در ایران اشاره نموده است. و چادر را مورد سرزنش قرار داد. وی معتقد بود که وجود چادر، مانع پیشرفت بانوان گردیده و حتی زنان حرمسرا را مخفیانه با سایر درباریان، مرتبط ساخته است!

بی بی خانم استرآبادی در کتاب کوچک خود به نام " معایب الرجال" از کتابی زیر عنوان "تنبیه النساء " به شدت انتقاد کرده، نتیجه می گیرد که برداشت ناصحیح نویشندۀ کتاب مزبور، در مورد متوقف ساختن فعالیت های زنان، عامل اصلی بردگی زنان در ایران به شمار می رود. بی بی خانم و مادرش به نسل هایی از زنان تعلق داشتند که خدمتگزار زنان خانواده سلطنتی بودند. این دو، ادبیات، خط، موسیقی و شرعیّات را تدریس می کردند و بسیاری از شاعره های خوش قریحه و صاحب دیوان اشعار بودند که متاسفانه تنها معدودی از آثار آنها به جا مانده است.

زنان فعال در لغو امتیاز رویتر و تحریم تنباکو

در دهۀ آخر سال 1900 زنان ایران در فعالیت های پارلمانی حضور کامل پیدا نمودند. این امر منتهی به انقلاب گردید و امتیاز " رویتر" Reuter و جنجال تحریم تنباکو در 1872 گروه های کثیری از نان را به خیابان ها کشاند و کامران میرزا ولیعهد مورد حملۀ گروه های فشرده ای از زنان قرار گرفت. بانوان وابسته به احزاب مختلف به رهبری زینب پاشا در کنار مردان مسلّح به انبارهای دولتی در تبریز یورش بودند. همزمان با این واقعه همسر حیدرخان تبریزی و زنانی دیگر در حالی که به چوب دستی، مسلّح بودند از گویندگانی که بر له قانون در تبریز داد سخن می دادند، محافظت نمودند.

زنان در انقلاب مشروطه

خانم جهانگیر، عمّۀ روزنامه نگار شهید، صوراسرافیل، جلوی کالسکۀ مظفّرالدین شاه را گرفت و از او تصویب قانون اساسی را خواستار شد. روزنامه های ترّقی خواهانی چون صوراسرافیل، حبل المتین، قانون، ثریّا و ندای وطن با کمک نویسندگان مرد و زن مقالاتی دربارۀ احترام به قانون اساسی و حقوق جنسی منتشر نمودند. زنان صرف نظر از اعتقاد دینی خود به دور هم جمع شده به اعتصاب کنندگان پیوستند و در سفارت انگلستان متحصّن شدند (سال 1906). ستاره دختر یپرم خان مسیحی که بسیار انقلابی و فعّال بود در معیّت مادرش و بسیاری از زنان کلمی، بهائی، زرتشتی و غیره جزء تظاهرکنندگان بودند.

پس از آنکه قانون اساسی در آگست 1906 به تصویب رسید، زنان پا به پای مردان در جهت ممنوع نمودن ورود کالاهای خارجی و همچنین جمع آوری وجوه برای تأسیس اولین بانک ملّی مشارکت فعال داشتند. در نتیجه کارخانه های وطن، شروع به کار نمودند و زنان با فروش جواهرات و مهریه های خود برای بانک جدید، سرمایه فراهم آوردند. اعضای سازمان مخفی اتحاد زنان، بروشورهای انقلابی و هشیار کننده، چاپ و منتشر نمودند و خواستار استعفای مردان از عضویّت مجلس شدند تا زنان بالمرّه زمام امور مملکت را در دست گیرند. با پیروزی انقلاب مشروطیّت، زنان خواستار تساوی امکانات و حقوق جنسی شدند. لازم به یادآوری است که هیچ یک از موارد فوق در قانون اساسی ذکر نشده بود. قانون انتخابات سپتامبر 1906 زنان ایران را بالمرّه از هرگونه فعالیت سیاسی محروم ساخته بود و تقاضای تجدید انتخابات مجلس برای حمایت از قانونه اساسی با پاسخی خصمانه مواجه گردید. به زنان گفته شد که " تعلیم و تربیت زنان باید به پرورش فرزندان، رتق و فتق امور منزل، و بالاخره، حفظ حیثیّت و شرافت خانوادگی محدود باشد" و به این ترتیب قوانین خانوادگی در تصرّف شریعت، بدون تغییر باقی ماند و نهضت زنان جز شرمساری ثمری به بار نیاورد!

تعلیم و تربیت و مدارس دخترانه


لاجرم زنان بر آن شدند که خود رأساً به اصلاح اوضاع پردازند. آنان تعلیم و تربیت را مورد توجه کامل قرار دادند. در مارس 1838 مدرسه مذهبی امریکایی اولین دوره خود را در ارومیّه (رضائیّه) در استان آذربایجان افتتاح نمود و اقلیت های مذهبی خصوصاً ارامنه در این دوره ثبت نام نمودند. هم زمان مدارس مشابهی نیز در طهران، تبریز، مشهد، رشت، همدان و سایر شهرها تأسیس گردید اما دختران مسلمان از ترس مقامات مذهبی و فشار عمومی جرأت رفتن به این مدارس را نداشتند. در دهۀ 1870 اولین دسته از دختران مسلمان در مدرسه امریکایی طهران ثبت نام نمودند. امتناع مجلس از پذیرفتن تقاضاهای زنان موجب ایجاد عکس العمل در جامعه زنان گشت و به تدریج جوامع و گروه هایی نیمه مخفی به وجود آمد.

در 20 ژانویه 1907 در یک گردهمآیی زنان در طهران، خواسته های ده گانۀ آنان از جمله: تأسیس مدارس دخترانه و الغای مهریه برای صرف آن در تعلیم و تربیت دختران به اطلاع عموم رسانده شد. در همین سال، بی بی وزیر اوف، مدرسۀ "دوشیزگان" را افتتاح نمود و گرچه بعد از مدت کوتاهی مجبور به بستن آن شد اما دوباره توانست آن را بازنماید. هم زمان با این وقایع، طوبی آزموده، مدرسۀ "ناموس" را در منزل شخصی خود آغاز نمود. علی رغم تهدید های عوام النّاس و مقامات مذهبی این کوشش ها و فعالیت ها از طرف زنان ادامه یافت. افتتاح مدرسۀ "عفّتیّه" توسط خانم صفیّه یزدی همسر محمد یزدی مجتهد و هواخواه قانون اساسی در سال 1910 موجب تشویق سایرین گشت و مدارس دیگری افتتاح شد. در سال 1911، مهرخ گوهرشناس علیرغم خواسته همسرش مدرسۀ "ترّقی" را دائر نمود. در همان سال سلطان امیر بهی، مدرسه "تربیت" را بنیان نهاد. در سال1913 تعداد جوامع زنان به 9 و شمار مدارس دخترانه در طهران به 63 بالغ گردید که جمعاً 2500 شاگرد در آنها به تحصیل مشغول بودند.

مدارس یاد شده اولین نسل از بانوان تحصیل کرده و شایسته را به وطن عرضه نمودند. توران آزموده، فخر عُظمی ارقن ( مادر سیمین بهبهانی)، بی بی خلوتی، گیلان خانم، فرخنده خانم و مهرانگیز سمیعی، از جمله مشهورترین فارغ التحصیلان این مدارس تازه تأسیس بودند.

گروهی از مردان به جانبداری از زنان به نهضت آزادی خواهانه زنان پیوستند. آقای جواد سرتیپ، میرزا حسین رشدیّه، نصرالدّوله و ادیب الدّوله از جمله مشهورترین حامیان و مددکاران بانوان بودند و کمک ها و خدمات فکری و مادی ایشان در حقیقت جنبش یاد شده را ممکن و عملی ساخت.

سازمان های حمایت از حقوق زنان

به تدریج سازمان هایی از زنان به وجود آمد. جامعه آزادی زنان و اتحاد مخفی بانوان در سال 1907 تأسیس گشت. به دنبال سازمان رفاه زنان ایرانی، اتحاد زنان، فعالیت های زنان و بالاخره شورای مرکزی زنان، همه و همه سهم بسیار فعالی در مسائل سیاسی داشتند و با ترتیب دادن تآتر و نمایش به جمع آوری وجوه برای ایجاد مدرسه، بیمارستان و نوانخانه پرداختند. در 1915 جامعه زنان فارغ التحصیل مسیحی ایران تشکیل گردید. پس از آن جامعه زنان کلیمی شروع به برنامه ریزی برای کمک به تربیت زنان و دختران در جوامع خود نمودند. در همین سال برای اولین بار اعضای حزب کمونیست برای ترقی و پیشرفت زنان در شهر رشت، روز جهانی زن (8 مارس) را جشن گرفتند.

کانون آزادی بانوان فعال ترین جامعه موجود، موفق گردید توجه و علاقۀ بسیاری از زنان بلند همت مانند: صدیقه دولتشاهی، محترم اسکندری، هما محمودی و شمس الملوک جواهر کلام را جلب نماید. زنان و مردان از تمام مذاهب در گردهمآیی ها مشارکت نموده، جلسات محرمانه تشکیل می دادند تا باعث شورش و جنجال عوام النّاس نگردد. بانوانی دیگر از قبیل: میرزا باجی سمیعی، منیره خانم افتخار السّلطنه، تاج السّلطنه، حکیم، ایّوب، جوردن و افندیّه خانم نیز از جمله اولین اعضای جامعه زنان ایران بودند.

صدیقه دولت شاهی که هم عضو چند سازمان زنان و هم ناشری بنام بود در سال 1918 اولین مدرسه دخترانۀ اصفهان را تأسیس نمود که متاسفانه بعد از سه ماه مجبور به بستن آن گردید. وی در سال 1927 در مراجعت از فرانسه جزء اولین زنانی بود که بی حجاب در اجتماع ظاهر شدند و اسکندری یکی از شاهزادگان قاجار، بعدها کانون زنان وطن پرست را به وجود آورد و به آموزش زبان فارسی به زنان بی سواد پرداخت و روزنامه ای نیز منتشر نمود. در همین اوان در یکی از تظاهرات عمومی زنان روزنامه ای را که در خصوص حجاب بانوان مطالبی چاپ کرده بود، در میدان سپه طهران به آتش کشیدند.

هما و شمس الملوک از رهبران زنان نویسنده و گوینده بودند. هما در تظاهراتی که جلوی مجلس برگزار شد، رهبر گروه بود و تساوی حقوق زنان و مردان را مصرّانه تقاضا می کرد. وی به علاوه ناشر و شاعری چیره دست بود و در چند مجلّه بانوان دائماً شعر و مقاله در دفاع از حقوق پایمال شده زنان منتشر می کرد. شمس الملوک اولین زن ایرانی بود که در تفلیس بدون حجاب به تدریس زنان پرداخت.

زنانی دیگر از جمله درّة المعالی توسط شعرائی چون ایرج میرزای شهیر به خاطر شجاعتشان مورد ستایش و تشویق قرارگرفتند. مردان نام آوری نیز مانند: استاد دهخدا، وکیل الرعایا، لاهوتی، عشقی، عارف قزوینی و بعدها شخصیت هایی مانند: کسروی، تقی زاده، سعید نفیسی، ابراهیم خواجه نوری و رضازاده شفق هم صدا با چهره هایی همچون پروین اعتصامی، به حمایت از زنان برخاستند.

طبقۀ محافظه کار از علما و روحانیون با مدارس دختران همچنان مخالفت می ورزیدند. شیخ فضل الله نوری و سیّد علی شوشتری غالباً بانوان انقلابی را به کفر و داشتن احساسات بابیانه محکوم مینمودند و سرانجام مدارس دخترانۀ موجود در بسیاری از شهر ها مورد تهدید قرار گرفت تعدادی به آتش کشیده شد اما هنوز تعدادی از آنها با تمام مشکلات و ناآرامی ها به کار خود ادامه می دادند.

انتشارات مخصوص زنان

در سال 1910 خانم کحال، مجلّه "دانش" را منتشر ساخت. این اولین مجلّه ای بود که توسط زنان در ایران به چاپ رسید. نوّابه صفوی و خانم عمید مزیّن السّلطنه در سالهای 1912-1913 مجلّات "جهان زنان" و "شکوفه" را منتشر ساختند. بعدها صدیقه دولت شاهی دو مجلّه "زبان زنان" و "زنان ایران" را در شهرهای اصفهان و طهران در طی سالهای 1918-1919 انتشار داد. به دنبال آن " نامه بانوان" و " جهان زنان" در سال 1920 طبع گردید. خانم فخرآفاق پارسا (مادر خانم فرّخ رو پارسا، اولین وزیر زن در ایران که بعد از انقلاب اسلامی اعدام گردید)، مسئول چاپ مجلّه زنان بود. مجلّه مزبور، که در شهر مشهد چاپ می شد به طور وحشیانه ای مورد حمله مذهبیّون قرار گرفت و خانم پارسا به تبعید، تهدید گردیده از بیم جان فرار اختیار نمود. ناگفته نماند که بعدها انتشارات فراوان دیگری به وجود آمد به طوری که در دهۀ 1930 چهارده جریده و مجلّه از حقوق زنان، تعلیم و تربیت زنان و بالاخره مسئله رفع حجاب دفاع می نمودند.

مخالفت ها با نهضت های حمایت از حقوق زنان

در این اوان نامه های متعددی توسط جوامع مختلفه زنان به مجلس ارسال شد و تساوی حقوق و آزادی و رهایی بانوان مطرح گردید که البته تماماً با عدم قبول مقامات مواجه گشته سبب تشدید خصومت علما شد.

در سال 1911 کتاب معروف "قاسم امین" در خصوص آزادی زنان از عربی به فارسی برگردانده شد. این نویسندۀ نوآور مصری از نهضت زنان جانبداری می کرد. مذهبیون محتاط به اعتراض شدید برخاستند. میرزا محمد صادق فخرالاسلام رسالۀ خود را منتشر ساخت و در آن خواندن کتاب یاد شده، نهضت بانوان و مصرف الکل را به شدت تحریم نمود.

شیخ فضل الله نوری زبان به شکایت گشود که: "با تشویق زنان به پوشیدن لباس به شکل مردان، مجلس به مکانی برای امر به منکر و نهی از معروف، تبدیل شده است." فضل الله حائری مازندرانی در 1921 مقاله ای تحت عنوان "حجاب یا پردۀ دوشیزدگان" را منتشر ساخت و اصلاحات را به شدت محکوم نمود. ضیاءالدین مجد و ابوالحسن تنکابنی، مسلمین را به جهاد تشویق نمودند زیرا معتقد بودند که مسئله چادر، یکی از اصول اساسی دیانت اسلام است. در سال 1927 مجموعه ای از تمام مقالاتی که علیه نهضت زنان نوشته شده بود، در کتابی به نام "پاسخی به حامیان نهضت زنان" چاپ و منتشر گردید. شاعر مسلمان پاکستانی اقبال لاهوری نیز همه جا زنان در در تمسّک به شعائر مذهبی تشویق می نمود.

رضا شاه در سال 1928 به سلطنت رسید. در همین سال صدیقه دولتشاهی در کنفرانس بین المللی زنان در پاریس حضور به هم رسانید. هم زمان با این وقایع مجلس، موضوع تجدید لباس را تصویب کرد و تمام مردم به استثنای علماء و روحانیون، مقیّد گشتند که در تمام ادارات دولتی مانند اروپائیان لباس بپوشند.

(...ادامه دارد)

منبع:
نشریّه پیام بهائی، شماره 256، ص 40


هیچ نظری موجود نیست: