۱۳۸۷-۰۶-۱۶

زن در ادیان توحیدی گذشته

خروج آدم و حوا از بهشت
تاوان از دست دادن بهشت
زن در ادیان توحیدی گذشته

نوشته Gsette Allia
ترجمه باهره راسخ

دیانت یهود:

جایگاه زن به روایت آنچه در کتاب مقدس آمده مسئله ای برای اِلهیّون به وجود آورده است. مسلماً وجود زن را نمی توان انکار کرد اما او را در چه جایگاهی می توان قرار داد؟

این موضوع در کتاب مقدس کاملاً روشن نیست و در این باره ضد و نقیض به چشم می خورد. مثلاً در فصل اول سِفر آفرینش، دو روایت متضاد از زن می خوانیم. یک جا نوشته شده که خداوند آدم را به مثال خود آفرید، زن و مرد را آفرید. اما کمی بعد می خوانیم که زن برای کمک به مرد و همراهی او خلق شده. زیرا چون آدم در باغ عدن از تنهایی ملول بوده و به همنشینی با حیوانات رغبتی نداشته، خداوند یک دندۀ او را برداشت و به شکل زن خلق نمود و او را نزد آدم برد. ازخواندن این روایت چنین استنباط می شود که زن پس از مرد آفریده شده و مخلوقی پائین تر از اوست که باید زندگیش را وقف خدمت مرد کند.

به خواندن کتاب ادامه می دهیم و می بینیم وضع اسف بار زن از این هم اسفبار تر می شود. مار، حوّا را فریب می دهد و حوا مرتکب اولین گناه می شود و به اغوای او، آدم از میوۀ ممنوعه می خورد و او نیز به گناه، آلوده می شود. در نتیجه حوّا، آدم را شریک بدبختی خود می کند که منجر به مرگ هر دو می شود. مجازات خداوند در برابر گناه آدم و حوا منصفانه است. زن را محکوم می کند که با درد و رنج فرزند به دنیا بیاورد و مرد محکوم می شود برای امرار معاش با عرق جبین روی زمین کار کند تا سرانجام هر دو به خاک راجع شوند.

بنابر این روایت، زن یهودی و مسیحی باید پیوسته تاوان بهشت گمشده را بپردازند. قرن ها این دو روایت مورد تفسیرهای مختلف قرار گرفته است. با مطالعه فصل اول سِفر آفرینش که مسلماٌ شش قرن قبل از میلاد مسیح تدوین شده، می بینیم که در تفسیر آن نظر مساعدتری نسبت به زن وجود دارد و چنین نتیجه می گیریم که چون جسم زن قسمتی از وجود مرد است بنابراین با او همسان است و فقط به منظور کمک و خدمت به مرد خلق نشده بلکه وجودش در برابر مرد، امری ضروری و حیاتی است و بی او، مرد نمی توانست پایدار بماند.

متاسفانه فصول دیگر کتاب که قدمت آن بیشتر است و پنج قرن زودتر تدوین شده، نشان می دهد که کاتبان این قسمت از عهد عتیق "زن ستیز" بوده اند و الهیون برای اثبات نظرات خود بیشتر به این قسمت از تورات استناد می کنند و مسئولیت زن ها را به طور اعم و حوّا را به طور اخص سنگین تر می نمایند.

در تفسیر میدراش Midrash آمده است "همزمان با خلق حوّا شیطان هم آفریده شد." و در تفسر لوتیک Levitique می خوانیم با پیدایش زن، گناه آغاز شد و وجودش موجب محکوم شدن همه ما به مرگ بود و خاخام بزرگ Hillel اضافه می کند: " به تعداد زنان، جادوگر وجود دارد." پس جای شگفتی نیست که طبق احکام دیانت یهود، زن بایستی شدیداً تحت نظارت و مراقبت همسرش قرار گیرد. همسری که در دعای بامدادی خدا را سپاس می گوید که :" او را مرد آفرید و نه زن".

از این دیدگاه، زن مخلوقی است پلید و نالایق که شایستگی شهادت دادن و تحصیل کردن را ندارد، فاقد هر نوع قدرت است، به ارادۀ مرد می توان او را طلاق داد و موجودی است صغیر تا ابدالآباد. طبق این تفسیر وجود زن جز برای لذت بخشیدن به همسرش که در رابطه زناشویی مجاز شناخته شده و همچنین به دنیا آوردن فرزند، موجّه نیست.

دیانت مسیح:

آیا مسیحیّت نظر مساعدتری نسبت به زن دارد؟ در نگاه اول باید گفت آری زیرا در انجیل می بینیم که زنان پیوسته گردآگرد مسیح دیده می شوند. آن حضرت به دیدارشان می رفت، آنها را کمک و حمایت می نمود رفتاری مُشفقانه با آنان داشت. در انجیل می خوانیم که مسیح، دست کسانی را که می خواستند به سوی زن زانیه ای سنگ پرتاب کنند، گرفت و گفت آن کس که هرگز گناه نکرده، سنگ اول را پرتاب کند. مسیح، زن روسپی دیگری را بخشید و به او گفت: برو و دیگر گناه مکن. این زن، مریم مجدلیّه بود که با گیسوان بلند خود پای مسیح را خشک نمود کاری که در نظر مردمان آن زمان، شرم آور و حتی برای حوّاریون مسیح غیر مترقّبه بود.

با آنکه حضرت مسیح حکم طلاق را فسخ نمود و زنان را از مطلقه شدن رهایی بخشید با این حال نمی توان او را اولین فمینیست (مدافع حقوق زنان) دانست. او هرگز ازدواج نکرد. در مسیحیت، تجرّد به مرد و زن توصیه می شود و بر آن ارج می نهند. جایگاه و مقام دختران باکره در مسیحیت والاتر از مقام مادران است. مسیح به ندرت با مادر خود تکلّم می کند و هیچ منصب و ماموریتی را به او تفویض نکرده است. سال ها بعد که یکی از فرقه های مسیحی مقام والایی برای مریم قائل شدند از این جهت بود که مادر مسیح بود و گذشته از آن، باکره باقی مانده بود. در سال 1845 این اعتقاد نضج گرفت که نه تنها او باکره ماند بلکه خود او نیز بی هیچگونه نشانی از گناه اولیه زاده شد.

جایگاه مریم در مسیحیت مغایر و متضاد با جایگاه حوّا در دیانت یهود است. او حیثیت و اعتبار را به زنان بازگرداند با این شرط که از جنسیت خود که منشأ جمیع گناهان و پلیدی هاست صرف نظر کند. مدت زمانی نگذشت که در پی این عقیده عشق جسمانی مورد نکوهش سخت آباء کلیسا قرار گرفت.

سنت ژروم St. Gerome حاملگی را نشان گناه جسم می داند. سنت پُل St. Paul زنان را انذار می کند که در جمع، خاموش باشند و مجاز به سخن گفتن نیستند و سنت اگوستین St. Augustin می گوید: اگر به منظور زاییدن و بچه به دنیا آوردن نبود، نمی دانم چرا زنان خلق می شوند؟

گی بشتل Guy Bechtel می نویسد: روحانیون مسیحی کلام حضرت مسیح را فراموش کردند که یکدیگر را دوست بدارید. آباء کلیسا مدت پانزده قرن به ترویج این عقیده پرداختند که زن موجودی پست، روسپی، شرور و علاوه بر این احمق است.

اسلام:

در آغاز پیدایش اسلام، زنان وضع بهتری یافتند. در این دیانت لذت جسمانی تحریم نشده است. پیامبر اسلام فرموده است که: "من عطر و زنان را دوست دارم و خشنودی دلم دعا کردن است". حضرت محمد قبل از بعثت با خدیجه بیوه زن ثروتمندی که سالخورده تر از او بود ازدواج کرد و مدت بیست و پنج سال تا زمان مرگ خدیجه در نهایت صفا با هم زندگی کردند. بعدها که پیامبر اسلام با عایشۀ خردسال ازدواج نمود، وحی مُنزله را با او در میان می گذاشت و عایشه در آغاز دیانت اسلام نقش مهمی را ایفا نمود.

جمیع مفسّرین بر این عقیده اند که حضرت محمد کوشید آداب و رسوم اعراب بیابانگرد که اغلب دختران نوزاد خود را زنده به گور می کردند تعدیل بخشد، مقرراتی به نفع زنان برای ازدواج و ارث تعیین نمود. با این حال اصل برتری مرد را بر زن تائید نمود که فقط در برابر خداوند همسانند.

دیانت جدید یعنی شریعت اسلام موجب تحولی برای زنان در جامعه بدوی آن زمان گردید. اما آیات قرآن که وحی منزل و تغییر ناپذیرند مدت سیزده قرن چون سدی در برابر هر نوع تحولی قرار گرفتند. چیزی نگذشت که در اسلام نیز مانند سایر ادیان توحیدی گذشت، نصوص به محدودترین وجهی تفسیر شدند و مقام زن، تنزّّل کرد. زن را در خانه نگهداشتن، حجاب پوشیدن، سنگسار نمودن زانیه، مطلقه کردن، همه اینها زن را به عنوان موجودی مجرم و گناه کار می نمایاند.

منشأ تمام مشکلات کنونی زنان مسلمان، چگونگی رفتار با زنان نافرمان و متمرّد است که در قرآن آمده و بنابراین تغییر ناپذیر است.

اگر تصور رود که زنان بی چون و چرا این احکام را تمکین می کرده اند اشتباه است و آنها را درست نشناخته ایم. کتاب مقدس از بلقیس ملکه سبا، نام می برد که به دیدار سلیمان رفت و می گویند او الهام بخش " غزلهای سلیمان" بوده است. در این کتاب با نام جودیت Gudith نبی آشنا می شویم و همچنین با نام دبورا Deborah تنها زن قاضی در کتاب مقدس که رهبری پیکار با کنعانیان را بر عهده گرفت و با استر Asther که قوم خود را از خطر نابودی نجات داد.

در مسیحیت نام چند زن قدیس را می خوانیم که بیشتر شهدای جوانند که به این مقام نائل آمده اند مانند آگاتا Agatha که سینه اش را بریدند و اپولین Appoline که او را در آتش افکندند. بعضی دیگر چون ترز داویلا Therese Davilaکه حدّت حالت عرفانی او اُسقُف ها را دچار وحشت نموده بود.

در تاریخ اسلام می خوانیم که خدیجه، بامداد روز بعد از نزول اولین وحی، پیامبر را قوّت قلب داد و اطمینان بخشید که آنچه مشاهده خواهد کرد وحی الهی بوده نه خیالات واهی.

نقل از مجله Nouvel Observateur تاریخ دسامبر 2003 تا ژانویه 2004

منبع: نشریه پیام بهائی، ش 293، صص 28-25

-----------------------------


یادداشت ها:
آوای دوست: قدر مسلم آنکه مقام و موقعیت زن در ادیان توحیدی ذکر شده، بنابر خصلت تکاملی بودن ادیان و نیز اقتضای زمان و مکان بوده و همچنان که مشخص است، با ظهور هردیانت جدید، جایگاه زن بهتر شده و ارزش بیشتری یافته است به حدی که در دیانت بهائی که تعالیم و احکامی مطابق نیاز انسان معاصر دارد، زن و مرد در جمیع مراتب، با هم مساوی و دارای حقوق برابر می باشند.

هیچ نظری موجود نیست: